جدول جو
جدول جو

معنی نعل کندر - جستجوی لغت در جدول جو

نعل کندر
(نَ بَ)
ده کوچکی است از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعل بند
تصویر نعل بند
آنکه ستور را نعل می کند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ کَ دَ)
ده کوچکی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ دَ)
نعل بستن. نعل کوبیدن. نعل را بر سم ستور استوار ساختن. نعل زدن.
- خر کریم را نعل کردن، رشوه دادن. به قاضی یا حاکم و فرمانروا رشوه دادن
لغت نامه دهخدا
(عَ شِ کَ تَ)
نعل ریختن. نعل افکندن. رجوع به نعل افکندن شود:
در کوکبۀ رخ تو چون ماه
صد نعل فکنده آسمانها.
انوری
لغت نامه دهخدا
(نَ لِ دَ)
سکۀ آهنی که بر در زنند و حلقه بدان پیوسته شود. (آنندراج) :
کارها محکم میان بهر گشایش بسته اند
از تمنای گشودن نعل در در آتش است.
تأثیر (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نعل کردن
تصویر نعل کردن
نعل زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعل بند
تصویر نعل بند
سمگر بجشاک نالبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعل بند
تصویر نعل بند
((نَ. بَ))
کسی که چهارپایان را نعل کند
فرهنگ فارسی معین